معنای رأیی که مردم به احمدی نژاد دادند چه بود و چه شد؟ رأی مردم ایران به مثابه یک شهردار موفق بود یا یک انقلابی پرشور یا کسی که در گروه و باند کسی نیست یا ... ؟ آیا ماهیت رأی 27 خرداد با 3 تیر متفاوت است؟ (اولی انقلابی و دومی اقتصادی و یا اولی اثباتی و دومی نفی و طردی). و در یک کلام آیا رأی مردم فرهنگی بود یا اقتصادی یا بیشتر فرهنگی آرمانی؟
2- به نظر میرسد آنچه از پاسخ واقعی این سوالات مهم تراست ، تفسیری است که دولت و شخص احمدی نژاد از رأی خود دارد. دولت خود با جوابها و ادبیاتی که به کار میبرد رأی مردمان را تفسیر میکند و به آنان میگوید که ما از رأی شما چه فهمیدیم، و چه نفهمیدیم. ادبیات دولت ما را به کدام پاسخ متمایل میسازد؟ آیا ما میتوانستیم در شرایط اولیه دولت که هنوز آثار اقتصادی و معیشتی بروز و ظهور نداشت ، اصولاً از اقتصاد به ما هو اقتصاد سخن نگوییم و بر آرمانها و اهداف انقلاب که غالباً از جنس فرهنگ و روحانیت و آخرت خواهی و قرب الهی اند سخن بگوئیم. آیا ما در ابتدای دولت میتوانستیم عرضه کننده ی اقتصادی باشیم که در طول قرب الهی معنا بیابد و حجمی متناسب با اولویت و اهمیت تن در مقابل روح داشته باشد. اقتصادی که ذیل فرهنگ تعریف گردد و «برای» آن کار کند و نه برعکس.
معیشت برای قرب. و واضح است که این نگاه به اقتصاد ، با اقتصاد غربی که یکسره هدف و غایت است بسی متفاوت است. فاصله ایی به اندازه اسلام و کفر. آیا دولت میتوانست به مردم بگوید رأیی که داده اید اقتصادی نیست و رأی به آرمانها و ارزش هایی است که ممکن است به تنگناهای اقتصادی بیانجامد. و مردم باید برای پرداخت این هزینه ها آماده باشند. آیا دولت به سبک امام راحل که در ابتدای انقلاب و در بحبوحه مشکلات اقتصادی امنیتی، به جای ورود جزئی به مشکلات از لزوم تقوای الهی و صبر و استقامت و تحمل مشکلات در راه الهی دم میزد، ما نیز اینگونه سخن میگفتیم؟ و یاد آور میشدیم که مسلمان حاضر است گرسنه بخوابد اما ذلیل نخواهد شد. آیا باید یادآور میشدیم که هدف ما و اصالت ما و اولویت ما اقتصادی نیست و اگر بین عزت و دین و شرف ما، صد ها سال از دنیای پر زرق و برق مرفه شیطانی اهل ستم عقب بمانیم باکمان نیست؛ دیده اید بعضی از تکنوکرات های وطنی را که حساب رقابت ثانیه ای آمریکا و ژاپن را دارند و نگران اند که اگر در ژاپن سه دقیقه ای برق برود آمریکا هفت دقیقه در فلان صنعت جلو میزند و این دست ممهملات ، ما باید میگفتیم که به عالم اینگونه نگاه نمیکنیم و تحریم را اگر برای رضای خدا باشد؛ و البته نه برای مصرف چند کیلووات بیشتر برق ؛ دوست داریم و اهل زندگی «خوب» در شعب ابی طالب «نامرفه« هستیم؛ و چه فاصله ای است بین زندگی خوب و زندگی مرفه. اما به هر حال نگفتیم ، ولی گفتیم که با مشکلات اقتصادی و البته فساد اقتصادی و شکاف طبقاتی مبارزه میکنیم و سه سال این سخن را مکرر کردیم. چرا ادبیا ت غالب دولت این شد و آن نشد؟
3- اما تا کنون چه؟ آیا برای گفتن آن سخنان زمانه به تنگ آمده است و دیگر مجال رخ نمودن آرمانها و وزیدن رایحه ارزش های غیر اقتصادی به سر رسیده است؟ اگر رئیس دولت امروز به صراحت به مردمان ایران زمین بگوید که آرمان خواهی و انقلابی گری هزینه دارد و این همه محصول مقاومت شما بر سر اسلام و انقلاب است ، او را رجم و طرد نخواهند کرد که ارزش ها را مستمسک توجیه ضعف های اقتصادی خود کرده است و بهانه میآورد و از دین و امامت هزینه میکند؟ آیا مردمانی که با تورم دست و پنجه نرم میکنند و در حسرت خانه ای مقبره مانند میسوزند این سخنان را خواهند شنید و لبیک و احسنت خواهند گفت؟
4- حقیقت آن است که نه در ابتدای دولت و نه اکنون ، نه ما طاقت شنیدن آن سخنان را داشتیم و نه دولت میتوانست و میخواست که آن سخنان را بگوید
من گنگ خواب دیده ام و عالم تمام مست من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش
این ضعفی دو سویه است نه دولت را سودای فرهنگ در سر بود و نه احمدی نژاد را یارای خرق حجاب اقتصاد و رفاه. و نه همه ملت گوش شنوای دردهای دین داشتند. آری گروهی احمدی نژاد را چون مسلمان تر و مومن تر به امام و انقلاب و آرمان ها بود برگزیدند ولی نه همگان اینگونه بودند. و دولت عصاره ملت است. و دیدیم که هر گاه حتی در بحث انرژی هسته ای اسلامیت بر ایرانیت غلبه مییافت همین خودمان گوشه و کنایه میزدیم و میزنیم. احمدی نژاد نمی تواند فرهنگ را بر تکنیک و اقتصاد غلبه دهد ما هم از او واقعاً این را نمیخواهیم؛ از تعارفات معمول که بگذریم؛ بیشتر حزب الهی ها نیز در شعار اولویت فرهنگ و دین میطلبند ولی در صدای عملشان چیز دیگری است. که اگر از صمیم قلب توده های مردم فرهنگ را صدا میزدند، صدای جمهور از حنجره رئیس جمهور به گوش میرسید. ولی ما در فرایندی هم افزا مدام از فرهنگ و ادبیات آرمانی کاستیم و بر اقتصاد متمرکز شدیم. امروز رئیس جمهور ما غالباً بلکه همیشه از اقتصاد سخن میگوید و دیگر نمی تواند از اقتصاد سخن نگوید. آری این اشتباهی بودکه گفتمان ما را تغییر داد . اما این اشتباه بیش از آنکه مقصری به نام دولت داشته باشد در میان «ما»، «ما» توده های مردم، «ما» نخبگان، «ما» حزب الهی ها، «ما» مسجدی ها ریشه دارد. حداقل ما نباید مطالبات معیشتی میداشتیم، ما باید به خود و دولت میقبولاندیم که اگر برای خداوند کار کنیم و نترسیم و اسیر چرب و شیرین دنیا نشویم اوست که رزاق است و به میزان کفاف و عفاف ولو به حساب روزی میدهد. تمام مشکلات ما از عدم ایمان ماست به آنچه خداوند وعده داده است . البته اگر خود را کارشناسهای همه فن حریفی ندانیم که می توانند از جزیی ترین تا کلان ترین مسائلی اقتصادی را تحلیل و تفسیر کنند.
آری ما همگی اشتباه کرده ایم و البته برای جبران آن فرصت است، همیشه برای بازگشت راهی است و اولین گام ما آن است که اقتصادمان را ذیل اسم «رزاق» تعریف کنیم و به اسم رزاقیت ایمان آوریم و با این اسم شریف عهد تازه کنیم، و این کار توده است، توده های متوکل کار را به گونه ای پیش نمی برند که دغدغه مسئولین آنان معاش میباشد که رهزن ارزشها و آرمان های انقلابی و دینی است. ما توده ها باید بار معاش را بکشیم تا مسئولین ما بار آرمان های انقلاب را راحت تر در جهان ظلمت زده اکنونی فریاد کنند، کاش در هر کوی و برزن و نشست و برخاست خانوادگی بیت الغزل سخنان ما اقتصاد و شکوه ی معاش نبود کاش در خلوت و جلوت سخن از حال و دینمان بود و نه حال معاشمان، که قطعاً در آن روزگار معاشمان نیز خنک و تنگ نبود و از اینکه هست گشاده تر بود. کاش معاش ما ذیل معاش روحمان تعریف میشد و این تعریف کار توده هاست. اولویت یافتن معاش دنیایی و اهمیت یافتن مطلقش در ادبیات و کارهای دولت اشتباهی سترگ است که ما توده ها مسبب آنیم. ما را چه شده است؟ منبع ایران دیپلماسی